مثل فانوسی بلند در دریا در شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنان هایل. خانه او پناه ما بود و اندیشه او راهنمای ما. دلی به گستردگی دریا داشت و همتی به بلندای کوه. از آن خانه نقلی چونان پلی رنگینکمانی، زمین را به آسمان پیوند میداد. از میان همه آن رنگها، رنگ آسمانی آزادی و رنگ سبز امید و مهربانی چشمگیر بود.
او بیماری مهلک شرق را استبداد میدانست و درمان را آزادی… و راه رسیدن به آزادی را شورا. همواره در اندیشه میهن و بهروزی مردمش بود. در این راه، به جد و به جهد و به جان کوشید. به توصیه وی کتاب ماندگار «طبیعت – استبداد» کواکبی و به همتش کتاب «تنبیهالامه» نائینی بازنشر شد. در ایام حصر در خانهاش، پاسبانی بر سر کوچه گمارده بودند که کسی به دیدارش نرود. زمستان بود و از سوز سرما، سرها در گریبان. طالقانی به خادم مسجد هدایت تلفن زد که هیمههای هیزم فراهم و به خانهاش آورند. هیزمها در وانتی به سر کوچه آورده شد، اما میان راننده و پاسبان گفتوگویی تند درگرفت. صداها بلند شد. مأمور با ذکر مذموم «مأمور و معذور» برای بردن هیزمها اجازه کتبی ممهور میطلبید. طالقانی که سروصدا را شنید، پنجره را گشود و گفت: سرکار، هوا سرد است، من در خانه بخاری نفتی دارم. این هیزمها برای شماست که از سرما شب تا صبح نلرزی و سرما نخوری. پاسبان از شرم و مهربانی سر به زیر افکند و زارزار گریست. پس از انقلاب، زندانبانش استوار ساقی از کار برکنار شده بود؛ دست به کار شد و حقوقی برایش فراهم آورد. پاسبان زندانش در کنارش ماند و رساندن دارو و دوایش را بر عهده گرفت. طالقانی نماد سفیر افلاک و مدارا بود؛ نمود رواداری، مظهر آگاهی و آزادی. انسان را باور داشت و رهایی انسان را. در همه عمر، واژهای با جانش عجین شده بود؛ واژهای حرف اول و آخر الفبای فارسی «آ… ز… ا… د…ی».
آزادی… ای خجسته آزادی
منبع: روزنامه شرق
۵۷۵۷
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "طالقانی سرو سرسبز ستبر آزادی" هستید؟ با کلیک بر روی فرهنگ و هنر، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "طالقانی سرو سرسبز ستبر آزادی"، کلیک کنید.