به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ خبرگزاری سفیر افلاک، «مهرو پیرحیاتی» نویسنده و منتقد ادبی است که در سال های اخیر به واسطه فعالیت های مطبوعاتی در حوزه نقد ادبی و نگارش سه کتاب در حوزه ادبیات داستانی به چهره ای شناخته شده تبدیل شده است.
رمان «دهکده پرکازه»، مجموعه داستان «پنهان در سایه» و «پرسه در متن» که به روش نقدنویسی در رسانه های مکتوب می پردازد از جمله آثار این نویسنده و پژوهشگر ادبی است.
پیرحیاتی همچنین بیش از یک دهه است که با روزنامه هایی همچون همشهری، ایران، اعتماد و جام جم و مجلاتی مانند فصلنامه «نقد کتاب»، «چامه»، «کافه داستان» و «انشا و نویسندگی» نیز همکاری داشته است.
در شرایطی که با برگزاری سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، فضای پایتخت بیش از همیشه رنگ و بوی کتاب گرفته و مصلی تهران میعادگاه علاقه مندان به یار مهربان شده است، گفتگویی با این نویسنده و منتقد ادبی درخصوص کارنامه اش و جریان نقد ادبی در کشور داشته ایم که در ادامه از نظر می گذرانید.
از آغاز نویسندگی خود بگویید. چگونه به ادبیات و نوشتن علاقه مند شدید؟
یکی از دلایل علاقه ام به ادبیات خانواده ام بود. پدرم به شعر علاقه فراوانی داشت و این حس شاعرانگی را به تمام اعضای خانواده منتقل کرده بود. علاقه مندی اش به ادبیات کلاسیک خصوصاً شاهنامه و مثنوی معنوی باعث شده بود که ابیات زیادی را در حافظۀ خود ذخیره کند.
اعضای بزرگتر خانواده اکثراً دانشگاهی و علاقه مند به ادبیات بودند؛ بنابراین از همان کودکی با کتاب و مطالعه آشنا بودم. در این میان قبل از ورود به مدرسه، برادر بزرگترم که هم اکنون نویسنده هستند برای من و خواهرم متناسب با شرایط سنی کتاب تهیه می کرد و حتی موقع خواب برای ما کتاب داستان می خواند.
فکر می کنم همین موضوعات باعث علاقه ام به ادبیات و نوشتن شد. اما آغاز علاقه ام به نویسندگی به دوران مدرسه و زنگ انشاء برمی گردد. در آن دوران هر وقت معلم، موضوع انشاء می داد و در مورد آن می نوشتم مورد تحسین قرار می گرفتم. در مواقعی معلم در خواست می کرد انشایم را دوباره بخوانم. این روند ادامه پیدا کرد و آهسته آهسته به نوشتن قطعۀ ادبی، مناجات، شعر کوتاه و داستانک روی آوردم.
در آن دوران،علایق ادبی و سیر مطالعاتی شما چگونه بود و آیا در ادامه هم تغییر کرد؟
هنوز برنامه هدفمندی برای مطالعه نداشتم؛ مثل تمام نوجوانان زمانه خویش رمان هایی که پرمخاطب بودند و یا کتاب هایی که در بین افراد خانواده و دوستان موجود بود را مطالعه می کردم مثل کتاب های «فهیمه رحیمی»، «ر.اعتمادی»، «محمد حجازی»، «م. مودب پور»، «پری نوش صنیعی» و ترجمه های «ذبیح الله منصوری» و نویسندگان دیگری که اسامی برخی از آنها در خاطرم نیستند.
علاقه مندی ام به مرور تغییر کرد و مدتی دست از خواندن رمان ایرانی برداشتم و به ترجمه های مختلف روی آوردم. بعدتر حتی مدتی مطالعه کتاب های رمان و داستان کمرنگ شد و گرایشم به کتاب های پژوهشی و جامعه شناسی و دینی شدت پیدا کرد. مثل آثار دکتر علی شریعتی، عبدالکریم سروش، مرتضی آوینی و بعدتر آثار دکتر زرین کوب، یحیی یثربی و سیروس شمیسا.
در ادامه یک برنامه مطالعاتی هدفمند ایجاد کردم و شروعش هم ادبیات کلاسیک ایران بود. بعدتر ادبیات جهان به آن اضافه شد، اما صرفاً رمان نبود بلکه کتاب های پژوهشی در زمینۀ قرآن کریم، مثنوی معنوی و شاهنامه همواره یکی از دغدغه هایم بوده و هست.
مدتی هم به آثار صادق هدایت علاقه مند بودم. وقتی به طور جدی وارد نویسندگی شدم با یک برنامه ریزی دقیق سعی کردم نسل های مختلف داستان نویسی معاصر را بشناسم.
هم اکنون هم به آثار«هاروکی موروکامی» و«ریو ماروکامی» دو نویسنده شناخته شده ژاپنی علاقه مند هستم. اخیراً هم با آثار یک فیلمنامه نویس ژاپنی به نام «کیشی اوتومو» آشنا شدم که کارهایش برایم جذابیت دارد.
نقد ادبی را از چه زمانی و در چه قالب ها و فضا هایی آغاز کردید؟
پژوهش هایی که در زمینه های مختلف ادبی و دینی انجام می دادم، حس جستجوگری را در درونم تقویت کرد و باعث شد به نقد ادبی علاقه مند شوم. در قالب های متفاوت و فضای رسانۀ مکتوب آغاز به کار کردم؛ البته فضای تخصصی ام برای نقد ادبی، رسانۀ مکتوب، فضای مجازی و تالیف است.
نقد ادبی برای نویسندگان و خوانندگان چه مزیت ها و کارکرد هایی دارد؟
نقد ادبی در کشور ما به طور جدی جا نیفتاده است. این نکته به این معنا نیست که که ما منتقد ادبی نداریم یا منتقد ادبی خوب کم داریم. برعکس، منتقدان حرفه ای و خوبی هم داریم، اما نگاه ما به نقد نگاه تکامل یافته ای نیست و از طرف دیگر حد میانه ای در نقد وجود ندارد؛ یا بسیار کوبنده است یا سطحی و تعارفی است. گاهی فضای ادبی و هنری کشوربه شدت درگیر باندبازی و یا خاله بازی می شود و این وضعیت به شدت به مقولۀ هنر در هر ساحتی ضربه وارد می کند.
موضوع دیگر، نقد «نقد» است که اصلاً به آن بهایی داده نمی شود. اگر داستان نویسی هنر است، نقد ادبی دانش و اصول کاربردی برای این هنرمحسوب می شود. نقد ادبی از ادبیات و داستان جدا نیست، بلکه مکمل هم هستند که معیار های خودش را دارد و ابزار مهمی است که منتقد را وامی دارد یک کتاب را با رویکردی خاص نقد کند. نقد باید آنچنان تاثیرگذار باشد که برطیف وسیعی از جامعه نفوذ کند و بتواند آثار بزرگی را تولید کند.
در برخی کشورها برای منتقد تمهیداتی فراهم کرده اند تا با نگاهی دقیق به متن، دریافت صحیحی از آن را درک کنند و در ادامه روی ادبیات کشورشان تاثیر گذار باشند.
گاهی نقد ها از متن به فرد انتقال پیدا می کنند.در این وضعیت ما با منتقدان پرخاشگری مواجه هستیم که بدون استدلال یک متن را تحلیل می کنند. از سوی دیگر، گاهی در منتقد چنان شیفتگی ای نسبت به یک متن وجود دارد که گویا وحی منزل است! به ویژه در مورد نقد آثار بزرگان هنوز این ترس در قلم منتقد وجود دارد. خیلی از آثار بزرگان هم دارای نقد منفی معکوس است.
نقد ادبی با خارج کردن جامعه از انفعال، باعث می شود فرد در مورد هر متن این پرسش را مطرح کند که آیا این موضوع و متن ارزش صحه گذاری دارد یا نه؟ نتیجۀ نهایی گسترش فرهنگ نقد، ایجاد پرسشگری درهر ساحتی است. این پرسشگری، مانع ایجاد گروه های تاییدی می شود که فقط به دنبال تولید محتوای فاقد ارزش یا گول زننده هستند؛ به ویژه در فضای مجازی که پراز محتوای زرد است. فکر می کنم سرآغاز دریافت ما از نقد ادبی و اهمیت آن، ایجاد پرسشگری است.
برای علاقه مندان به نقد ادبی، چه آثار مکتوبی را مناسب می دانید؟
در نقد ادبی معاصر، منابع فراوانی وجود دارد. می توانم به ترجمه های عالی از «سوزان سانتاگ»، «رولان بارت»، «ابوت»، «نورتراپ فرای»، «کانت»، «مارتین هایدگر»،«جاناتان کالر»، «میشل فوکو» و موارد مشابه دیگری که در بازار نشر وجود دارد.
در ایران، داستان نویسی به شیوه فعلی و در قالب مدرن کمی بیش از صد سال پیش شکل گرفته و هنر جدیدی محسوب می شود. بنابراین برای منابع مکتوب و شناخت بهتر نقد ادبی باید به کتاب های کهن تحلیل شعر مثل «چهار مقاله»، «ترجمان البلاغه» و «حدایق السحر» بازگردیم.
برای نویسندگانی که نقد پژوهشی انجام می دهند، پیشینه نقد ادبی مهم است. نقد ادبی به دوران قبل تر از سلجوقیان بازمی گردد امّا چون منابعی از آن دوران وجود ندارد به کتاب های بالا اشاره کردم.
بعدتر با ورود داستان نویسی به سبک جدید در ایران، شیوه های قدیمی با نو ترکیب شد و جریان نقد به صورت فعلی شکل گرفت. سلسله مقالات نیما یوشیج به نام «ارزش احساسات» شکل جدید نقد را به خود گرفت؛ بعدها فاطمه سیاح از شیوه نقد گذشته عبور کرد و بخش تیوریک، انتقاد سنجشی، تفسیری و انتقاد انتظامی را وارد تقسیم بندی نقد کرد.
معرفی بهترین منابع نقد ادبی به زبان فارسی کار ساده ای نیست، به ویژه وقتی از نقد صحبت می کنیم منظورمان فقط نظریه های ادبی نیست که بخواهیم تعدادی مشخص کتاب معرفی کنیم. با توجه به اینکه اکثر کتاب های حیطۀ نقد، از جنس ترجمه هستند، اما چند کتاب را معرفی می کنم امیدوارم مفید باشند.
مجموعه کتاب های ایرج پارسی نژاد مانند «مجموعه تاریخ نقد ادبی در ایران» مشتمل بر تحلیلی از آرای روشنفکران ایران از زمان میرزا فتحعلی آخوند زاده (پایه گذار نقد ادبی به مفهوم علمی در ایران) تا دوران معاصر است. کتاب های «نیما یوشیج و نقد ادبی»، «علی دشتی و نقد ادبی»، «زرین کوب و نقد ادبی»، «بهار و نقد ادبی»، «خانلری و نقد ادبی»، «احسان طبری و نقد ادبی» و «فاطمه سیاح و نقد ادبی در این مجوعه قرار دارند.
مهم ترین مشکل داستان نویسان جوان و تازه کار را چه می دانید؟
نویسندگی رنج مدام است! گاهی باید سال های سال بنویسی، اما خوانده نشوی. تلاش کنی، اما دیده نشوی. اینکه بخواهیم یک شبه همه چیز فراهم شود، غیرممکن است فکر می کنم ناامیدی وعجول بودن بزرگ ترین مشکل نویسندگان تازه کار است.
در جلسات آموزش نقدنویسی از پرسش های دانش پذیران متوجه می شوم که برای به نتیجه رسیدن عجله دارند. تصورشان از کلاس های آموزشی، بازدهی سریع است. در صورتی که صبر و حوصله، تنهایی و تنهایی مداوم، پژوهش و تحقیق پله های موفقیت در نویسندگی است.
درباره هر کدام از آثارتان توضیح مختصری می دهید؟
اولین کتابم به نام «دهکده پرکازه» یک رمان فانتزی درباره رسیدن به خواسته هایمان بود؛ آرزو هایی که به محض برآورده شدنشان دعا می کنیم که ای کاش برآورده نمی شد. قصۀ دیو و انسان که گاهی جایشان باهم عوض می شود. این کتاب مناسب نوجوانان است.
مجموعه داستان «پنهان در سایه» 9 داستان کوتاه در مورد معضلات زنان، تنهایی، خیانت و عشق است. کتاب «پرسه در متن» روش نقدنویسی در رسانه مکتوب است که در بخش اول آن، روش نقدنویسی که خودم نیز اعمال می کنم را به صورت عملی آموزش داده ام. بخش دوم کتاب هم شامل تعدادی از نقدهایم است که پیش از این در مطبوعات و خبرگزاری ها منتشر شده؛ یک مجموعه شعر و یک رمان هم درانتظار چاپ دارم.
از آخرین کتابتان، «پرسه در متن» بیشتر بگویید. مخاطب اصلی این کتاب چه کسانی هستند؟ دلیل انتخاب این آثار برای نقد چه بوده و کدام یک از رویکرد های نقد ادبی را محور قرار داده اید؟
مخاطب اصلی کتاب پرسه در متن، علاقه مندان جدی نقد ادبی و داستان نویسی هستند. همچنین کسانی که درعرصۀ رسانه مکتوب فعالیت می کنند.مخاطبان فرهیخته ای که کتابخوان حرفه ای هستند و دغدغۀ ادبیات دارند برای شناخت بهتر از تحلیل کتاب ها می توانند از آن بهره ببرند.
تعدادی از نقدهای مندرج در این این کتاب، پیش از این در رسانه ها منتشر شده اند. به طور مثال نقد «کمدی الهی» دانته به انتخاب خودم بوده و نقد کتاب «رهش» رضا امیرخانی منتخب جشنواره نقد ادبیات داستانی در سال 1397 بود. نقدهایم متنوع است با رویکردی به روانشناسی، جامعه شناسی، عرفان و نمادگرایی است.
آیا به رفت و آمد در فضای رمان نویسی و نقد ادامه می دهید و آن را مفید می دانید؟ این که به تناوب هم نقد کتاب بنویسید و هم در حوزه نویسندگی فعال باشید.
بله؛ حیطه فعالیتم گسترده تر هم می شود و سراغ شعر و فیلمنامه نیز خواهم رفت. اما در خصوص داستان و نقد ادبی، چون مکمل یکدیگر هستند و با هم ارتباط دارند، در هر دو ساحت به طور جدی فعالیت خواهم کرد.
از لحظه به لحظه آن چه شما رفت و آمد می نامید، لذت می برم و به نوعی برایم خود زندگی است؛ به ویژه اگر با معرفی یک کتاب بتوانم فردی را به مطالعه علاقه مند کنم و یا در فروش کتاب یا شناخت نویسنده موثر باشم برایم بسیار رضایت بخش است.
مساله آگاهی دادن در بستر نقد نیز برایم مهم است. داستان نویسی نیز برایم موضوعی بسیار جدی است و معتقدم هر نوع تجربه ای در نویسندگی اعم از شعر و قطعه ادبی تا نقد و نمایشنامه و فیلمنامه می تواند یک تجربه برای تقویت بخش های مختلف نویسندگی باشد.
وضعیت نقد ادبی در مطبوعات و خبرگزاری ها(تخصصی و عمومی) را چگونه می بینید؟
به نظرم وضعیت نقدهای علمی -پژوهشی در رسانه های تخصصی بهتر است؛ اما عملکرد خبرگزاری ها درنقدهای ادبی برای مخاطبان عمومی، در یک حد میانه است. در حیطه نقدکتاب، در بین خبرگزاری ها؛ جایگاه خبرگزاری هایی مثل ایبنا، سفیر افلاک و سفیر افلاک از سایرین پررنگ تر است.
نمایشگاه بین المللی کتاب تهران برای شما یادآور چیست؟ اصولاً چرا این رویداد مهم است؟
نمایشگاه کتاب برایم یادآور یک دورهمی و ضیافت پرشکوه از یاران مهربان است که شادی را به ارمغان می آورد؛ نماد آگاهی و شناخت است. نمایشگاه کتاب باید اینچنین باشد و ما به راحتی به تمام کتاب ها دسترسی داشته باشیم. همه ناشران غرفه داشته باشند. کتاب همۀ نویسندگان در آنجا مورد حمایت قرار بگیرد و تمامی مسیولین مرتبط همکاری کنند تا در این بازۀ زمانی کوتاه این رخداد به نحو عالی برگزار شود.
حمایت رسانۀ مکتوب و ملی می تواند کمک کننده باشد، اما معمولاً شاهد حضور فعال آنها در نمایشگاه کتاب نبوده ایم. اگرچه هر ساله سیاست هایی برای این کار اتخاذ می شود، اما بیشتر ناامید کننده است.
نمایشگاه کتاب مثل گذشته ها غنی و پررونق نیست. در طول یک سال بخش های مختلف فرهنگی کشور می تواند با برنامه ریزی دقیق یک دوره کوتاه و پرثمر را تدارک ببیند، اما گویا مسیولین این امر، اولویت های مهم تری دارند.
در نمایشگاه کتاب، ناشر و نویسنده هر دو توامان نتیجۀ کار خودشان را به نمایش می گذارند و کتاب ها بی واسطه با مخاطب ارتباط برقرار می کنند.
این بزرگ ترین حسن نمایشگاه کتاب است به شرطی که ناشر غرفۀ مناسب برای ارایۀ کتاب های مختلف داشته باشد. همچنین ناشران آثار تمام نویسنده ها را در نمایشگاه ارایه دهند. تا حضور ناشر و مخاطب و مخاطب با نویسنده بتواند فضای مناسبی برای بهبود عملکردشان باشد.
دیگر این که، نمایشگاه کتاب بهترین زمان برای شناخت نویسنده های گمنام یا تازه کار است به شرط اینکه رسانه ها منفعل نباشند و با برنامه ریزی دقیق نویسنده های تازه کار را به جامعه ادبی معرفی کنند.
نمایشگاه کتاب بسیار گسترده شده و چون تمهیداتی در نظر گرفته نمی شود، این وسعت باعث سردرگمی مخاطبان می شود. شاید بهتر باشد بخش هایی مثل کمک آموزشی، دیجیتال، بخش دانشگاهی و… حذف شود و به جای آن روی چند بخش مهم و اساسی تر مثل ناشران عمومی و بین الملل تمرکز کنند. مطرح شدن نویسندگان بومی و منطقه ای یکی دیگر از مزایای نمایشگاه کتاب است.
این عبارت ها را با یک یا چند جمله تکمیل بفرمایید.
«پرسه در متن» را بخوانید، چون… روشی را که خودم به صورت عملی در نقد کتاب ها انجام داده ام در این کتاب با شما به اشتراک گذاشته ام.
نمایشگاه کتاب فرصتی برای… ایجاد تبادل فرهنگی بومی و بین المللی و همچنین ارتباط بی واسطه بین نویسنده و مخاطبان است.
کتاب هنوز «یار مهربان» است، چون… به ما آگاهی می دهد. قدرت استدلالمان را تقویت می کند. هر کتابی؛ قصه ای دارد که به ما یادآوری می کند همه در مسیر زندگی مشکلاتی دارند بنابراین به جای زخم زبان، حیله گری و دشمنی مثل کتاب ها یار مهربان باشیم. به یکدیگر فرصت بدهیم و بدون قضاوت و دخالت دیگری آدم ها را صفحه به صفحه بخوانیم تا آنها را یاد بگیریم. آن وقت بی واسطه و به طور صحیح آن فرد را شناخته ایم.
کتابخوانی برای فرزندان خردسالتان را فراموش نکنید، چون… زندگی سرشار از اتفاق هایی است که گاه چنان فرد را از هم می درَد که فقط یار مهربانی مانند کتاب می تواند در آن لحظات تلخ در قلبمان جوانه امید بکارد تا دوباره سبز شویم. فرزند خردسال خود را در کتاب ها غرق کنید تا در بزرگسالی اگر خدای ناکرده روحش زخمی شد و روانش از ناآگاهی دیگران آسیب دید، دوباره زنده و پویا شود.
مطالعۀ کتاب، قدرت درک کودکان را تقویت می کند. اگر در خردسالی برنامۀ منظم برای مطالعه کتاب داشته باشیم، در بزرگسالی تحت تاثیر تبلیغات قرار نمی گیرد. خصوصا بلاگر های شعر و کتابی که نقش نمایشی دارند و سودای شهرت چشمانشان را کور کرده است.
در پایان گفت وگو اگر نکته ای باقی مانده بفرمایید.
در این سال ها در عرصۀ رسانۀ مکتوب همراهان خوب و همیشگی داشته ام که برخی از آنها هم اکنون برایم به مثابۀ دوست خوب و اعضای خانواده هستند و وظیفۀ خودم می دانم از فرد فردشان تشکر و قدردانی کنم؛به ویژه مجید شجاعی، سید حسین حسینی نژاد، سایر محمدی، رسول آبادیان، محسن فرجی، دکتر محمدرضا احتشام زاده، نجمه شمس، حسین عباس زاده، سید مرتضی حسینی، میثم رشیدی مهرآبادی، علیرضا موحد، سارا عظیم زاده، بهنام ناصری و صادق رحمانی. امیدوارم همۀ این عزیزان همچنان چراغ ادبیات را روشن نگاه دارند و همیشه راهشان هموار باد.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "کتابخوان های حرفه ای مخاطبان اصلی «پرسه در متن» هستند/ «نقد فرد به جای متن» و «شیفتگی»؛ 2 آسیب جدی نقد ادبی" هستید؟ با کلیک بر روی استان ها، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "کتابخوان های حرفه ای مخاطبان اصلی «پرسه در متن» هستند/ «نقد فرد به جای متن» و «شیفتگی»؛ 2 آسیب جدی نقد ادبی"، کلیک کنید.